نظرات ياداشت محرّم در آينه تاريخ

يه روزي منم عشق ورزيدم

يه روزي منم زندگي مي کردم

شايدم هيچ وقت عاشق نبودم

يا اينکه فکر مي کردم زندگي مي کنم !

فقط اينو خوب مي دونم که

چيزي که از خودم ساختم خوب نساختم

و چيزي که مي تونستم بسازم نساختم !

مرا به جاي کسي مي گرفتند که خودم نبودم

وقتي هم خواستم نقابم رو بردارم ديگه خودم نبودم !

و ... اما

حالا مدتهاست که نقاب رو از چهره برداشتم

مدتهاست که رفتم به خلوت خودم....

اون برام بي ازارترين هستش...

اما تو باور نکن ...

منتظرتم........................................................